آیین و اخلاق سیاوش با دشمن شکست خورده

آیین و اخلاق سیاوش  با دشمن  شکست خورده


 سیاوش و رستم سپاه توران را که وارد خاک ایران شده بودند  شکست دادند و سپاه افراسیاب به آنسوی جیحون رانده  شد. افراسیاب پس از دیدن خوابی ناخوشایند ، تصمیم به آشتی با ایرانیان می گیرد . افراسیاب ،گرسیوز را با هدایای بسیار زیاد روانه مذاکرات صلح  با سیاوش می کند. بیت زیر  لحظه دیدار سیاوش و گرسیوز را توصیف می کند:


 822 سیاوش وُرا دید بر پای خواست ---- بخندید و بسیار پوزش بخواست

دکتر خالقی مطلق:

یعنی از او با گرمی و خوشرویی  استقبال کرد و (بسبب جنگ و ستیزی که پیش از آن میان آنها درگرفته بود) پوزش خواست. در شاهنامه غالبا با دشمن مغلوب به خوبی رفتار می شود ، ولی در اینجا سیاوش از آن حد معمول بیرون می رود. این مصرع توصیفی از شخصیت سیاوش است که در موضع قدرت نیز تغییری در اخلاق و آیین او پیدا نمی شود.

یادداشت  دکتر خالقی بر بیت 822 


دکتر کزازی: نامه باستان

پوزش خواستن: کنایه ای ایما می تواند بود از خوشامد گفتن و میهمان را گرامی داشتن. هنوز نیز در ایران ، میزبان از میهمان پوزش می خواهد که پای رنجه داشته است  و به سرای وی رفته است ، بنداری آن را به «بزرگ داشتن» برگردانیده است.


هم نشینی و گفتگو و مجالست ِِسیاوش با زال ، رستم و زواره به مدت یک ماه در زابلستان پیش از نبرد با افراسیاب:

سپه را سوی زاولستان کشید / ابا پیلتن سوی دستان کشید

همی بود یَک ماه با رود و مَی  / به نزدیکِ دستان فرخنده پَی

گَهی با تهمتن بُدی مَی به دست / گهی با زُواره گزیدی نِشست

چو یَک ماه بگذشت لشکر براند / گَو پیلتن رفت و دستان بماند


624-630 داستان سیاوخش

نسخه خالقی

 به افراسیاب خبر می رسد که افراسیاب همراه با سپاهی کامل از جیحون گذر کرده اند و وارد ایران شده اند. سیاوش داوطلب رفتن به نبرد با افراسیاب می شود . کاوس رستم را از زابلستان می خواند و سیاوش را به رستم می سپارد تا در این نبرد همراه او باشد.

پس از آن همراه سپاهی بزرگ برای مقابله با افراسیاب به راه میفتند. ابتدا به زابلستان می روند و مطابق بیت های بالا یک ماه سیاوش با زال و زواره  و رستم می گذراند.


گفتار اندر دیهی که به یک سَخُن ویران شد و به یک سَخُن آبادان

«گفتار اندر دیهی که به یک سَخُن ویران شد و به یک سَخُن آبادان»

از داستان بهرام گور


ب 371-376 -عقیده مساوی بودن زن و مرد و فقیر و غنی در سنت سیاسی ساسانیان مردود بوده است  و این داستان را برای نمایاندن اشکالات منطقی تساوی در جهان بینی آن دوران آورده اند. شرح بیشتر ایراد به تساوی در مباحثۀ مزدک با موبدان و انوشیروان در پادشاهی قباد آمده است.(--> هفتم 78/ 324-337)


دکتر خالقی مطلق

یادداشت  های شاهنامه -جلد دهم ص 124

قصه ی پادشاهی بهرام گور برای شناخت طبقات مختلف مردم در دوران ساسانی


جلال خالقی‌مطلق شاهنامه را در عین حال یک تاریخ ادبیات دوره پیش از اسلام نیز می داند که ویژگی‌های ادبیات کهن ما را در دوره‌های گوناگون، به ویژه در دو دوره پارتی و ساسانی نشان می‌دهد. دو دوره‌ای که تفاوت‌‌هائی با هم دارند. در دوره پارتی ادبیات حماسی و عشقی رواج داشته و در دوره ساسانی، ادبیات اندرزی و آیین خسروان و داستان‌های تاریخی و اجتماعی. در همین دوره ساسانی است که داستان پادشاهی بهرام گور را می‌خوانیم. قصه ای که برای شناخت طبقات مختلف مردم در آن دوران حائز اهمیت است.


برداشت  از اینجا

مرگ سهراب و فرود از دید دکتر کزازی

«فرود با مرگی بیهوده و بی منطق از  جهان می رود که نیک به مرگ سهراب می ماند.

از دید نماد شناسی  اسطوره، فرود نیز همانند سهراب پیش از آن که زاده شود مرده است؛ فرود همانند سهراب نماد گومیچشن یا آمیختگی است : باب او سیاوش است و مام او جریره ، دخت پیران  ویسه. ایران که سرزمین اهورایی و سپند روشنایی است، در او ، با توران که سرزمین اهریمنی و گجسته و تاریکی است در هم آمیخته اند. فرجام و کیفر آمیختگان نیز جز مرگ نیست. از این روی ، فرود همچون سهراب باید بمیرد ، و مرگ او پیش از زادن وی رقم زده شده است و مرگی است ناگزیر و چاره ناپذیر.»


نامه باستان

دکتر کزازی

جلد چهارم صفحه 373