بیت هایی از داستان سیاوش


بدان اندکی سال و چندان خِرَد

که گفتی روانش خرد پرورد

112

سیاوش   از زابلستان نزد پدر باز می گردد و  کیکاوس  از دیدن او شگفت زده  می شود و با خود  بیت بالا را می گوید



سیاوش در باره سودابه به کیکاوس:


که" بسیار دان است  و چیره زوان

هشیوار و بینادل و بدگمان،

اگر من شوم در شبستان اوی

ز سوداوه یابم بسی گفت و گوی"

153و154


شناخت سیاوش از سودابه و پیش بینی اینکه پس از رفتن به شبستان چه بر سرش خواهد آمد.



به دانش زنان کی نمایند راه؟!

161  دوم


از زبان سیاوش

 عقیده سیاوش نسبت به زنان 


سَخن کم شنیدم بدین  نیکوی !

فزاید مغز کین بشنوی!


164

کاوس به سیاوش


احساس سیاوش هنگام ورود به شبستان کیکاوس:

سیاوش همی بود لرزان  ز بَد

179 دوم


سیاوش بدانست کان مهر چیس

چنان دوستی نز ره ایزدیست

196

دانستن سیاوش از  مدل مهر سودابه نسبت او


تو گویی به مردم نماند همی 

روانش خرد برفشاند همی!

201

 نظر شبستانیان در باره سیاوش وقتی او را می بینند




خرد و روان

2 و 112 و


اصطلاحات مذهبی در شاهنامه - سیروس شمیسا - شاهِ نامه ها

اصطلاحات مذهبی در شاهنامه 

فردوسی اصطلاحات مذهبی زردشتی را عینا به کار نمی برد بلکه به فارسی ترجمه می کند و این یکی از عللی است که برای خوانندۀ عادی شاهنامه متنی زردتشتی نیست بلکه حتّی اسلامی است. در تفکّر زردتشتی ، بهشت یا گرودمان در فلک خورشید است لذا جای روشنی است:

بر این دشت هم دار و هم منبر است

که روشن جهان زیر تیغ اندر است 


مراد از روشن جهان همان گرودمان است ، اتفاقا روایت هم داریم که:الجنّنهُ تحتَ ظَلال السیوف.


...

به نظر من این اصطلاح که امروز می گوییم : نور به قبرش ببارد تحت تاثیر همین بنیاد زردشتی است.

اصطلاحات مذهبی در شاهنامه - سیروس شمیسا - شاهِ نامه ها ص 318


داد - سیروس شمیسا - شاهِ نامه ها

dat  در پهلوی به معنی شریعت،قانون، عقیده و امثال این است. در حکم خدمت در دربار ایران برای عزرا که به زبان آرامی به جا مانده است برای قانون لفظ فارسی باستان dtam آمده است3. دات فارسی در عبری به معنی قانون و عدالت  وارد شده و در تورات هم به کار رفته است. همین واژه است که در فارسی امروز مثلا در دادگاه دیده می شود. داد به معنی عدل و حق در تقابل بیداد به معنی ظلم در این بیت دیده می شود:

اگر مرگ دادست4 بیداد چیست؟ / ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟

ج2 سهراب /ب 3

 از داستان اردشیر بابکان و دیگر شاهان ساسانی استنباط می شود که اگردر  راه دین و نبرد با دشمن مرتکب قتل و ظلم می شدند ظالم و بیدادگر تلقی نمیشدند. ظلم وقتی بود که با مردم خود یا اطرافیان بد کنند مثل یزدگرد اثیم پدر بهرام گور که موبدان و مغان را محدود کرده بود. امّا امثال انوشیروان و شاپور ذوالاکتاف را ستمگر نمی دانستند. موبدان در رعایت وندیداد یعنی قانون ضد دیو سختگیر بودند. چون انوشیروان مزدکیان را کشت پس داتِ دینی  را که قتل عام مرتدان بود اجرا کرد و لذا دادگر خوانده شد. کرتیر هم در مورد مانویان همین فتوا را داده بود. بدین ترتیب می توان گفت که معنی عدل و عدالت اجرای دادهای دینی  یعنی قوانین شرعی بود.

یک معنی داد هم قانون و حق خواهی است و لذا بیداد، بی قانونی است که منجر به پایمال کردن حقوق مردم می شود:

هر آن چیز کز راه بیداد دید /  هر آن بوم و بر کان نه آباد دید

ج 1،فریدون / ب 44

_______________________

3. داریوش و ایرانیان،ص 253

4. اگر مرگ حق است


برداشت از شاهِ نامه ها

سیروس شمیسا

ص 25