تربیت دختران در زمان ساسانیان

1017 تن آرزو خاک پای تو باد ! / همه ساله زنده به رای تو باد!

شاهنامه هشت جلدی خالقی داستان بهرام گور


دختر در پایان چامه نام خود را میاوردکه همان تخلص در پایان شعر است. نگارنده بی آنکه خواسته باشم استقلال شاعری فردوسی را انکار کنم، بر این باورم که مضمون دو چامه ای که دختر ماهیار می خواند و چامۀ سوم او (بیت های 1116 تا 1120) و مضمون چامه ای که پیش از این دختر برزین می خواند(بیت های 846 تا 856) کمابیش در ماخذ شاعر بوده است و اینها نمونه هایی از مضمون چامه به زبان پهلوی به شمار می روند. همچنین در هر دو روایت ما  با تربیت دختران طبقۀ میانِۀ جامعه (دهقانان ، بازرگانان )در زمان ساسانیان آشنا می شویم  که بخشی از آن آموختن هنر موسیقی و، آواز و شاعری بود. ولی در عین حال این هنرها به گونۀ خودروی و تعلیم ندیده ، یا به اصطلاح به گونۀ هنرهای عامیانه در طبقات پایین جامعه نیز رواج داشت، چنانکه در مورد دختر آسیابان دیدیم( بیت های 456-474). دیگر اینکه هنرهای سرایندگی ، خوانندگی و نوازندگی چه در گونۀ پروردۀ آنها و چه در گونۀ خودروی و عامیانۀ آنها ، هنوز از یکدیگر جدا نشده بودند و هر سه با هم  هنر خنیاگری را می ساختند و این هنر تا زمان رودکی کمابیش ادامه یافته است.

یادداشت های شاهنامۀ فردوسی - خالقی مطلق- دفتر دهم ص 233- افزوده هایی بر بهرام گور


وضعیت زنان در دورۀ ساسانی در شاهنامه

در داستان " گفتار اندر آمدن رسول قیصر پیش کسری" بزرگمهر به دستور نوشین روان به همراه یکی از دانندگان برای گشودن راز صندوق در بسته به راه می افتد. بوزرجمهرِ نابینا از همراهش می خواهد  هر چه در  بین راه می بیند برای او بازگو کند.در بین راه آنها به سه زن بر می خورند که داستانش به شرح زیر است:


                 نگه کن که پیشت که آید به راه / بگوی و مپرس ایچ و نامش مخواه

                 به راه آمد از خانه بوزرجمهر/ همی رفت پویان  زنی خوب چهر!

36040 خردمندِِ بینا به دانا  بگفت  / سَخن هر چه بر چشم او بُد نهفت

                 چُنین گفت پرسنده را راه جوی / که بپژوه تا دارد این ماه شوی؟

                 زن پاک دامن به پرسنده گفت / که شوی‌ست و هم کودک اندر نهفت

                  چو بشنید داننده گفتارِ زن  / بجنبید بر چرمه‌ی گام زن!

                 همانگه زنی دیگر آمد پدید / بپرسید چون ترجمانش بدید:

   3645  که ای زن ترا بچّه و شوی هست؟ / -وُگر یک تنی باد داری به دست!-

                بدو گفت  شوی‌ست اگر بجّه نیست / چو پاسخ شنیدی برِ من مَه ایست!

                همانگه سدگیر زن آمد پدید /  بیامد برِ او به گفت و شنید:

                که ای خوب رخ کیست همبازِ تو / بدین کَش خرامیدن و نازِ تو؟

                مرا-گفت- هرگز نبوده ست شوی / نخواهد که بیند مرا شوی روی! 1


از بیت های 3638-3649  چند نکته در بارۀ وضعیت زنان در دورۀساسانی روشن می شود:

1: زنان چه شوهر دار و چه بی شوهر ، می توانستند تنها از خانه بیرون بروند.

2: گفتگو با مردان بیگانه غدغن نبود.

3. زنان چهرۀ خود را نمی پوشاندند و از این رو می شد دید که زیبا هستند یا نه(بیت 3639و 3648).

4. دختران می توانستند خواستگار را رد کنند و یا اصلا شوهر نکنند و یا از مرد بیزار باشند( بیت 3649).

 بنا بر این، از این بیتها و بیتهای دیگر شاهنامه بر می آید که زنان در دورۀ ساسانی از آزادی نسبی برخوردار بودند.

یادداشت ها ی دکتر خالقی 


پروانه اسماعیل زاده


1 - شاهنامه دکتر خالقی - دفتر هفتم- ص 384

2- یادداشت های دکتر خالقی- دفتر دهم- ص 349

فرهنگ

به فرهنگ یازد کسی کَش خرد ---- بود روشن و مردمی پرورد!


خالقی مطلق- دفتر ششم- ص 269 - بیت 8

کسی که خردمند است به فرهنگ روی می آورد ومردمدوستی را پرورش می دهد.

آز

وُگر آز گیرد دلت را به چنگ ----بماند روانت به کام نهنگ


خالقی مطلق دفتر ششم- بیت 20 ص 271

بردباری

سرِ مردمی بردباری بود ---- چو تیزی کند تن به خواری بود


خالقی مطلق - دفتر ششم - صفحه 270 - بیت 9

داستان بهرام بهرام