چرخ بازیگر


که بازی بر آرد به هفتاد دست

به بازیگری ماند این چرخ مست 

زمانی به باد و زمانی به میغ

زمانی به خنجر، زمانی به تیغ

زمانی خود آرد ز سختی رها!

زمانی به دست یَکی ناسزا

 زمانی غم و خواری و بند و چاه

زمانی دهد گنج و تخت و کلاه 

 

.

.




شاهنامه  - خالقی مطلق - داستان فرود سیاوش هنگام کشته شدن فرود

474- 477


تنگ دستی فردوسی


همی خورد باید، کسی را که هست----منم تنگ  دل  تا شدم تنگ دست

اگر خود نزادی خردمند مرد  _____ ندیدی ز گیتی چُنین گرم  و سرد

بزاد و به کوری و ناکام زیست____ بر این  زیستن زار باید گریست!

سرانجام خاکست بالین اوی  _____ دریغ آن دل و رای و آیین اوی


 پس از کشته شدن فرود جوان فردوسی  نالان از بینوایی و تنگدستی  خود می گوید :

هر کسی تا دارد باید بخورد ،من  از زمانی که  تنگ دست  شدم تنگ دل هم شدم

اگر مرد خردمند  زاده نشده بود ، سرد و گرم روزگار را هم نمی چشید

او زاده شد و در کوری و ناکامی زیست ، بر این زیستن باید زار زار گریست

 دریغ  از آن دل و اندیشه و  راه و رسم خوب او که سرانجام در خاک خواهد شد


شاهنامه فردوسی

478-481 خالقی مطلق - سخن- فرود سیاوش



زنان زیبا جزیی از غنایم جنگی

2512 زتوران بیامد سرافرازگیو ---گرفته بسی نامداران ّ  نیو

بسی خوب چهره بتان طراز --- گرانمایه اسپان و هر گونه ساز

فرستاد یک بهره نزدیک شاه --- ببخشید دیگر همه برسپاه

شاهنامه خالقی مطلق- بیت های 2512 تا 2515 - داستان کاموس کشانی

پس از گرفتن دژ شهر «بیداد«، رستم به گیو می گوید با ده هزار سپاهی به مرز ختن برود تا تورانیان نتوانند جمع شوند و تجدید قوا کنند. گیو با سپاه سه روز به تاخت  تاز تورانیان می پردازد وزنان زیبا هم قسمت از غنایم جنگی گیو بود. رستم نیمی از آنان را برای شاه می فرستد و نیم دیگر را به سپاه می بخشد! 



فرهنگ

به فرهنگ یازد کسی کَش خرد ---- بود روشن و مردمی پرورد!


خالقی مطلق- دفتر ششم- ص 269 - بیت 8

کسی که خردمند است به فرهنگ روی می آورد ومردمدوستی را پرورش می دهد.

آز

وُگر آز گیرد دلت را به چنگ ----بماند روانت به کام نهنگ


خالقی مطلق دفتر ششم- بیت 20 ص 271