زِ دل زنگ و از رویْ آژنگ‌و ژنگ

نبُرّد زِ بُن جز نبیدِ چو زنگ


دلِ زنگ‌خورده زِ تلخی‌سَخُن

زداید  ازو   زنگْ  باده‌کَهُن


چو پیری درآرد زمانه به مرد

جوانش کند بادۀ سالخَورد


به مرد اندرون باده آرد پدید

که فرزانه گوهر بود، گر پلید؟


5 که را گوهرش پست و بالا بلند

کند باده او را چو خَمّّّ َ کمند 


که را گوهرش بُرز و بالاش پست 

به کیوان برد، چون شود نیم‌مست


چو بی‌دل خورد، مرد گردد دِلیر

چو روبه خورد، گردد او نرّه‌شیر


چو پژمان خورد، شادمانه شود

به رخسار چون ناردانه شود

دقیقی

داستان گشتاسپ و کتایون - بیت 1 تا 8

ب1یکم - زنگ به معنی "زنگار" و کنایه است از" غم و اندوه "

میگوید: هیچ چیز غم و اندوه از دل و چین و شکن از رخسار نزداید، جز بادۀ روشن به رنگ ماه!

ب2 یکم- زنگ خورده به معنی زنگار گرفته و کنایه از "اندود زده " است."تلخی سخن" که در آن کسرۀ اضافه به نیاز وزن افتاده است، یعنی پیشامدهای ناگوار. دوم- زنگ در اینجا به معنی "زنگار" و کنایه است از "اندوه". در باده کهن کسره اضافه به نیاز وزن افتاده.

ب4- می گوید: باده در مرد پدیدار می کند که گوهر او فرزانه است یا پلید.


مضمون این خطبه را در ستایش" می "را می توان در اشعار بسیاری شاعران دیگر نیز نشان داد. به ویژه در رسالۀ پهلوی مینوی خرد و نوروزنامه در باره می مطالبی آمده است.

 جلال خالقی مطلق - یادداشت های شاهنامه 10/ص 203


مهر

یادداشت های شاهنامه خالقی مطلق, [۲۵.۰۵.۱۸ ۱۰:۴۱]

معانی «مهر» در شاهنامه:


1-عشق

 رنجِ مهر ، آبِ مهر


2-مهربانی، محّبت ، دوستی، مهربانی،علاقه دلبستگی

مهر بریدن از جایی، مهر جان و گهر،  مهر جنبیدن از جای،مهر خون،مهر دیگران را باید به سود و زیان آزمود!، مهر گستردن بر(پیش)کسی(جایی)، از مهر یاد آمدن کسی را،  بوی مهر آمدن از روی کسی، به مهر آراستن سپهر روی زمین را، پر مهر، جهان را به مهر کسی نیاز آمدن.


3-خورشید

مهر باریدن از ماه


4- ماه هفتم


برداشت از واژه نامه  یادداشت های شاهنامه /9 / ص 912



@shahnameh1000

مهر

یادداشت های شاهنامه خالقی مطلق, [۲۵.۰۵.۱۸ ۱۰:۴۱]

معانی «مهر» در شاهنامه:


1-عشق

 رنجِ مهر ، آبِ مهر


2-مهربانی، محّبت ، دوستی، مهربانی،علاقه دلبستگی

مهر بریدن از جایی، مهر جان و گهر،  مهر جنبیدن از جای،مهر خون،مهر دیگران را باید به سود و زیان آزمود!، مهر گستردن بر(پیش)کسی(جایی)، از مهر یاد آمدن کسی را،  بوی مهر آمدن از روی کسی، به مهر آراستن سپهر روی زمین را، پر مهر، جهان را به مهر کسی نیاز آمدن.


3-خورشید

مهر باریدن از ماه


4- ماه هفتم


برداشت از واژه نامه  یادداشت های شاهنامه /9 / ص 912



@shahnameh1000

بُسَّد


دو چشمش چو دو نرگس قیر گون 

لبانش چو بُسَد، رُخانش چو خون 


 484 -زال و رودابه - شاهنامه خالقی مطلق

کنیزکان، زال را برای  رودابه توصیف می کنند.


 بُسَّد: مرجان


@shahnameh1000

چنین است رسم جهان ِ جهان

چُنین است رسم جهانِ جهان

که کردارِ خویش از تو دارد نهان 

همی با تو در پرده بازی کند

ز پُرّی و از بی نیازی کند

به رنجِ درازیم در چنگِ آز

چه دانیم باز آشکارا  ز  راز؟!

ز باد آمدی، رفت خواهی به گَرد

چه دانی که با تو چه خواهند کرد؟!

بیت 792- 795

داستان فرود سیاوخش

793: پُرّی یعنی بسیاری->استغنا،بی پروایی و بی قیدی

794:ما چنان گرفتار آز و رنج بی پایان هستیم که آشکار را از پنهان باز نمی شناسیم. 

795:از باد آمدن یعنی" از هیچ آمدن" و به گرد رفتن  یعنی "بر باد رفتن، نابود شدن". مضمون نزدیک است به این مصراع خیام:چون آب برآمدیم و چون باد شدیم!

یادداشت های شاهنامه خالقی مطلق/10/ص 24