چو خورشید پنجه زد بر پشتِ گاو


چو خورشید پنجه زد بر پشتِ گاو

 مصرع نخست بیت 1062 شاهنامه دکتر خالقی از «داستان گفتار اندر رزم کاموس با ایرانیان»

این مصرع  آغازین داستان رزم کاموس با ایرانیان است که برآمدن خورشید را خبر می دهد:

شرح دکتر کزازی را در این باره چنین است:


خورشید ، با استعاره ای کنایی، شیری پنداشته آمده است که بر پشت گاو پنجه می زند. کاربرد شیر که در نهان و نهادِ بیت از آن سخن رفته است و گاو پیشینه و خاستگاهی باو ر شناختی نیز دارد . شیر نماد آسمان است و گاو نماد زمین. پندار شاعرانۀ فردوسی نیک با سنگ نگاشته ای در تخت جمشید سازگار است که در آن ، شیر پنجه بر کپل گاو زده است و در خاک فرو مالیدنِ آن است.

" مهربان " در خطبه داستان بیژن و منیژه که بود؟

در داستان "بیژن و منیژه" فردوسی در شبی تیره و دراز خوابش نمی آمد ، فریاد میزند و از "مهربان" چراغی می خواهد. آن "سرو بُن ماه روی"بزمی می . آراید و برای شاعر از دفتر پهلوی ( منبع فردوسی یعنی شاهنامه ابومنصوری)  داستان بیژن و منیژه را می خواند. و پس از آن فردوسی داستان بیژن ومنیژه را می سراید. مهربان که نیمه شب در سرای فردوسی بود چه کسی بود ؟ این پرسشی است پژوهشگران پاسخ های گوناگونی به آن داده اند



 دکتر کزازی می گوید: «مهربان کنایه ای ایما از پَرَسته و کنیزک یا بانوی فردوسی» است.

نامه باستان جلد پنجم چاپ دوم صفحه 302

 

دکتر خالقی:

" و اما در بارۀ آن "مهربان" باید گفت اگر فرض را بر این گذاریم که آن "سرو بُن ماه روی" براستی در سرای سراینده زندگی می کرده، در این صورت او هیچ کسی جز زن شاعر نمیتواند بوده باشد و جز این هر گمان دیگری که ببریم – و برده اند –بیراه است. ولی اگر این زن را  نیز زاییدۀ خیال شاعر بدانیم ، در این صورت او "دلدار خیالی" شاعر است. در هر صورت مضمون این بیت ها اشاره بدان دارد که در آن زمان هنوز در خاندان های دهقانی زنانی بودند که از سواد بهره داشتند و زن ستیزیِ مذهب هنوز زنان را بکلی از اجتماع نرانده و جای آنها را در اجتماع و در شعر به امردان نداده بود."

-یادداشتهای شاهنامه بخش دوم ص91