در داستان " گفتار اندر آمدن رسول قیصر پیش کسری" بزرگمهر به دستور نوشین روان به همراه یکی از دانندگان برای گشودن راز صندوق در بسته به راه می افتد. بوزرجمهرِ نابینا از همراهش می خواهد هر چه در بین راه می بیند برای او بازگو کند.در بین راه آنها به سه زن بر می خورند که داستانش به شرح زیر است:
نگه کن که پیشت که آید به راه / بگوی و مپرس ایچ و نامش مخواه
به راه آمد از خانه بوزرجمهر/ همی رفت پویان زنی خوب چهر!
36040 خردمندِِ بینا به دانا بگفت / سَخن هر چه بر چشم او بُد نهفت
چُنین گفت پرسنده را راه جوی / که بپژوه تا دارد این ماه شوی؟
زن پاک دامن به پرسنده گفت / که شویست و هم کودک اندر نهفت
چو بشنید داننده گفتارِ زن / بجنبید بر چرمهی گام زن!
همانگه زنی دیگر آمد پدید / بپرسید چون ترجمانش بدید:
3645 که ای زن ترا بچّه و شوی هست؟ / -وُگر یک تنی باد داری به دست!-
بدو گفت شویست اگر بجّه نیست / چو پاسخ شنیدی برِ من مَه ایست!
همانگه سدگیر زن آمد پدید / بیامد برِ او به گفت و شنید:
که ای خوب رخ کیست همبازِ تو / بدین کَش خرامیدن و نازِ تو؟
مرا-گفت- هرگز نبوده ست شوی / نخواهد که بیند مرا شوی روی! 1
از بیت های 3638-3649 چند نکته در بارۀ وضعیت زنان در دورۀساسانی روشن می شود:
1: زنان چه شوهر دار و چه بی شوهر ، می توانستند تنها از خانه بیرون بروند.
2: گفتگو با مردان بیگانه غدغن نبود.
3. زنان چهرۀ خود را نمی پوشاندند و از این رو می شد دید که زیبا هستند یا نه(بیت 3639و 3648).
4. دختران می توانستند خواستگار را رد کنند و یا اصلا شوهر نکنند و یا از مرد بیزار باشند( بیت 3649).
بنا بر این، از این بیتها و بیتهای دیگر شاهنامه بر می آید که زنان در دورۀ ساسانی از آزادی نسبی برخوردار بودند.
یادداشت ها ی دکتر خالقی
پروانه اسماعیل زاده
1 - شاهنامه دکتر خالقی - دفتر هفتم- ص 384
2- یادداشت های دکتر خالقی- دفتر دهم- ص 349
در داستان کیومرث ، نخستین پادشاه می خوانیم که دولتش چنان فروزنده شد که تمام موجودات اور ا ستایش می کردند به جز اهریمن بد خواه:
به گیتی نبودش کس دشمنا
مگر در نهان ریمَنآهرمنا
به رشکاندرآهرمَنِ بد سگال
همی رای زد تا بیاگند یال
اهریمن بدخواه به سبب رشک بردن به گیومرت، به تدبیر نشست و از تدبیر کردن نیرو گرفت
ریمن : پلید بدخواه
رای زدن: تدبیر کردن
یال آگندن: "گردن پر کردن، و و گوشت آوردن گردن" و از آنجا به معنی "نیرو گرفتن"
بیت های 22 و 23 داستان گیومرت ،شرح از یاداشت ها - دکتر خالقی
پروانه اسماعیل زاده
96/9
گیاهی که مُرده را زنده می کند:
در زمان پادشاهی نوشین روان بُرزوی پزشک برای یافتن گیاهی که مُرده را زنده می کند به هندوستان رفته و به همراه گروهی از پزشکان به کوه می رود پس از صرف زمان و هزینه بسیار، چنین گیاهی را نمی یابند.برزوی دیگر نا امید و نگران شده بود ، از آنها می پرسد :"چه کسی را از خودتان داناتر می دانید؟"
برزوی را نزد سخن گوی ِ دانای پیری می برند و داستان را برایش باز گو می کنند. پیر خردمند می گوید:
گیا چون سَخُن دان و دانش چو کوه
که باشد همه ساله او را شُکوه!
تنِ مُرده چون مردِ بی دانش ست
که دانا به هر جای با رامش ست!
به دانش بود بی گمان زنده مرد
خُنُک رنج بردارِ باینده مرد!
نوشین روان- 3444
معنی آخرین مصرع:
خوشا به حال مرد شایسته ای که در راه کسب دانش رنج و مرارت تحمل میکند.
ج ۱۰ ص ۳۴۰
یادداشتهای دکتر خالقی مطلق
پروانه اسماعیل زاده
#یادداشت
@banovan_va_shahnameh
بُرزو ی پس از سفر دراز و دشوار از هندوستان باز می گردد، به پاداش آوردن کلیله و دمنه شاه او را به گنجور فرستاده تا هر آنچه می خواهد ، انتخاب کند. برزوی تنها جامه ی شاه را برمی دارد و دلیل انتخابش را برای نوشین روان چنین شرح می دهد:
هر آنکس که او پوشش ِ شاه یافت
به بخت و به تختِ مهی راه یافت!
دگر آن که با جامه ی شهریار
ببیند مرا مرد ناسازگار،
دلِ بدسگالان شود تار و تنگ
بماند رخِ دوست با آب و رنگ!
نوشین روان 3485 تا 3487
پروانه اسماعیل زاده
آذر 1396