گفتگوی زال و رستم پیش از هفت خان

گفتگوی پدر و پسر (زال و رستم) پیش از هفت خان:

زال به رستم:

وُگر تیره روز تو بر دست دیو 

شود، هم به فرمانِ گیهان خدیو،


256 تُواند کسی این سَخُن بازداشت؟!

چُنان چون بیاید، بباید گذاشت!

[ب 256، دوم]( اگر به فرمان خداوند، زندگی تو به دست دیو پایان یابد) آیا می تواند کسی این بدِ سرنوشت را از تو باز دارد؟ البته نه. پس بدانگونه که سرنوشت روی می کند، باید آنرا پذیرفت.

پاسخ رستم:

چُنین گفت رستم به فرّخ پدر

که "من بسته دارم به فرمان کمر،

وُلیکن به دوزخ چَمیدن به پای

بزرگان پیشین ندیدند رای!

هنوز از تنِ خویش نابوده سیر

نیاید کسی پیش درّنده شیر

[ب260- 261] سخن رستم در این بیت ها  در واقع بیان عقیدۀ سراینده است در اعتراض به آنچه زال گفته بود. یعنی سراینده از زبان رستم می گوید:درست است که سرنوشت را نمی توان تغییر داد، ولی شرط عقل  هم نیست که با پای خود به دوزخ خطرات رویم و سپس هر بلایی که بر سر ما رسید، آن را به گردن سرنوشت بیاندازیم. 


جلال خالقی مطلق - یادداشت های شاهنامه 9/ص413

آیین و اخلاق سیاوش با دشمن شکست خورده

آیین و اخلاق سیاوش  با دشمن  شکست خورده


 سیاوش و رستم سپاه توران را که وارد خاک ایران شده بودند  شکست دادند و سپاه افراسیاب به آنسوی جیحون رانده  شد. افراسیاب پس از دیدن خوابی ناخوشایند ، تصمیم به آشتی با ایرانیان می گیرد . افراسیاب ،گرسیوز را با هدایای بسیار زیاد روانه مذاکرات صلح  با سیاوش می کند. بیت زیر  لحظه دیدار سیاوش و گرسیوز را توصیف می کند:


 822 سیاوش وُرا دید بر پای خواست ---- بخندید و بسیار پوزش بخواست

دکتر خالقی مطلق:

یعنی از او با گرمی و خوشرویی  استقبال کرد و (بسبب جنگ و ستیزی که پیش از آن میان آنها درگرفته بود) پوزش خواست. در شاهنامه غالبا با دشمن مغلوب به خوبی رفتار می شود ، ولی در اینجا سیاوش از آن حد معمول بیرون می رود. این مصرع توصیفی از شخصیت سیاوش است که در موضع قدرت نیز تغییری در اخلاق و آیین او پیدا نمی شود.

یادداشت  دکتر خالقی بر بیت 822 


دکتر کزازی: نامه باستان

پوزش خواستن: کنایه ای ایما می تواند بود از خوشامد گفتن و میهمان را گرامی داشتن. هنوز نیز در ایران ، میزبان از میهمان پوزش می خواهد که پای رنجه داشته است  و به سرای وی رفته است ، بنداری آن را به «بزرگ داشتن» برگردانیده است.