سپه را سوی زاولستان کشید / ابا پیلتن سوی دستان کشید
همی بود یَک ماه با رود و مَی / به نزدیکِ دستان فرخنده پَی
گَهی با تهمتن بُدی مَی به دست / گهی با زُواره گزیدی نِشست
چو یَک ماه بگذشت لشکر براند / گَو پیلتن رفت و دستان بماند
624-630 داستان سیاوخش
نسخه خالقی
به افراسیاب خبر می رسد که افراسیاب همراه با سپاهی کامل از جیحون گذر کرده اند و وارد ایران شده اند. سیاوش داوطلب رفتن به نبرد با افراسیاب می شود . کاوس رستم را از زابلستان می خواند و سیاوش را به رستم می سپارد تا در این نبرد همراه او باشد.
پس از آن همراه سپاهی بزرگ برای مقابله با افراسیاب به راه میفتند. ابتدا به زابلستان می روند و مطابق بیت های بالا یک ماه سیاوش با زال و زواره و رستم می گذراند.