یکی مرغ پرورده ام خاک خورد / ز گیتی مرا نیست با کس نبرد
957 داستان منوچهر
پدرم آن دِلیرِ گرانمایه مرد / زِ ننگ اندر آنجمن خاک خَوررد
748 داسان رستم و اسفندیار
خالقی مطلق:
957: را شرح نداده است
748:"به معنی خود را ننگین دیدن و شرمسار شدن " به سبب پادشاهی دادن به لهراسب است
علی رواقی فرهنگ شاهنامه:
957:سخت کشیده و رنج دیده
748:رنج و سختی بسیار تحمل کردن؛ خواری مذّلت چشیدن و کشیدن
کزازی:
957 معادل نامه باستان بیت 3097 منوچهر در نامه باستان : شرح ندارد
748 معادل 746 در کتاب «خشم در چشم» کزازی :خاک حوردن استعاره ای است تمثیلی از با رنج و تلاش، خویشتندار و خاموش ماندن.
ابوالفضل خطیبی:
کلاس داستان رستم و اسفندیار:
پوزش سخت خوردن