چنین گفت بهرام نیکو سَخُن
که "با مردگان آشنایی مکُن"
به مردگان دل نبندید،! یعنی تا جاودان غم رفتگان را مخورید!
داستان رستم و سهراب/ بیت 1010
یادداشت ها 9-ص 559
#پندفرددوسی
جلال خالقی مطلق:
معانی هوش در شاهنامه
1-هوش : جان
چو در جوشن افراسیابش بدید
تو گفتی که هوش از تنش برپرید
دوم 220/17
هوش برآمدن:جان سپردن
مرا آرزو آن بُد که بر بسترت
برآید بهنگام هوش از برت
دوم 807/181
هوش برآوردن: جان دادن
سرانجام بر دستِ گودرز هوش
برآرد، تو ای باب چندین مکوش
چهارم 1560/99
2-مرگ
گر ایدر مرا هوش بر دست اوست
نه دشمن زمن باز دارد نه دوست
چهارم 664/213
3- فهم، شعور،خردمندی ، زیرکی، ذکاوت
گرانمایه را نام هوشنگ بود
تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود
یکم 51/24
4- آگاهی ، بیداری
چو بشنید ضحاک بگشاد گوش
ز تخت اندر افتاد و زو رفت هوش
یکم 103/61
یادداشت های 9و 10 از واژه نامه ها